وقتی چشمهام رو باز کردم، یه پرنسس شده بودم؛ اما مثل اینکه توی یه کتاب گیر افتادم!
درسته، همیشه دلم میخواست بهطرز جادویی وارد دنیای رمانهایی که میخونم بشم؛ اما… اما ترجیح میدم کسی باشم که هیچکس کاری به کارش نداشته باشه! آخه بین تمام شخصیتهای رمان(که بعضیاشون بهطرز شگفتانگیزی الهه خوشبختی و جذابیت یونان باستان بودن) چرا، چرا باید پرنسسی بشم که سرنوشتش مردن به دست پدر خودش، یعنی امپراطوره؟!
اگر بخوام زنده بمونم، نباید امپراطور رو قبل از تولد ۱۸ سالگیم ببینم…
”از چه زمانی این کثافت توی قلعه من زندگی میکنه؟”
مطالعه مانهوا با ترجمه فارسی:
مطالعه مانهوا بدون ترجمه فارسی:
برای مشاهده بیوگرافی شخصیتها به ادامهمطلب مراجعه کنید.